دفتـــــــــــرهای بیــــــــــدار

بازگشت به صفحه قبل

 

نامه­ی ورا زاسولیچ به کارل مارکس

برگردان: م. ع. خنجی

چنان که می­دانید کاپیتال شما در روسیه از مقبولیت و اعتبار بزرگی برخوردار است. با وجود مصادره­ی آن پس از چاپ نسخ­های معدودی که باقی مانده، در کشور ما از طرف جمیع افرادی که کم و بیش از دانش برخوردار هستند، بارها مورد مطالعه قرار می­گیرد و افراد صمیمی آن را مورد بررسی قرار می­دهند. ولی نکته­ای که شاید از آن بی­اطلاع باشید، مقامی است که کاپیتال شما در مباحثات ما راجع به مسئله زمین و جماعت دهقانی روسیه دارد. شما بهتر از هر کسی می­دانید که [بررسی] این مسئله برای کشور ما تا چه اندازه فوریت دارد. شما از اندیشه­های چرنیشفسکی در این خصوص آگاهید. نشریات مترقی ما به شرح و بسط افکار او ادامه می­دهند ولی این موضوع به گمان من مخصوصا برای حزب سوسیالیستی ما مسئله مرگ و زندگی است. حتی سرنوشت شخصی سوسیالیست­های انقلابی ما نیز، به طرز تلقی ما از این مسئله بستگی دارد. موضوع از دو حال خارج نیست: یا این کمون­ها با رهایی از مطالبات سنگین مالیاتی و بهره مالکانه اربابان، و با خلاصی از طریقه­ی اداره­ی استبدادی، می توانند در جهت سوسیالیستی رشد و توسعه یابند، یعنی به تدریج تولید و توزیع محصولات خود را بر مبنای اشتراکی تنظیم نمایند- که در این صورت، سوسیالیسم انقلابی باید تمام هم خود را مصروف آزاد ساختن کمون­ها و رشد و توسعه آن­ها نماید.

و یا در صورتی که- برعکس- کمون محکوم به نابودی باشد، یک فرد سوسیالیست- به این عنوان- دیگر وظیفه­ای نخواهد داشت جز آن­که با اشتیاق به محاسبات کمابیش بی اساس سرگرم گردد تا کشف کند تا طی دوره ده ساله، اراضی روسیه از ید  دهقانان به دست بورژوازی انتقال خواهد یافت و یا با گذشتن چند قرن دیگر- احتمالا- سرمایه­داری در روسیه به همان درجه از رشد و توسعه­ی خود در اروپای غربی خواهد رسید؟ و در این صورت قلمرو تبلیغات را باید به کارگران شهرها محدود ساخت؛ کارگرانی که مستمرا در توده­ی دهقانی غوطه­ور خواهند- دهقانانی که به دنبال انحلال کمون­ها و در طلب مزد به خیابان­های شهرهای بزرگ سرازیر خواهد شد.

 در ایام اخیر ما مکرر می­شنویم که جماعت روستایی، طریقه­ای عتیق است که تاریخو سوسیالیسم علمی- و در یک کلمه بگوییم آن­چه که در درستی آن  کوچک­ترین تردیدی نیست- ان را محکوم به زوال شناخته است. کسانی که چنین نظری را موعظه می­کنند، خود را شاگردان واقعی شما می­داننند و خویشتن را "مارکسیست" می­نامند. نیرومندترین دلیل آن­ها اغلب جمله­ی "مارکس این را می­گوید" است. [وقتی] به آن­ها جواب داده می­شود که شما "چگونه این را از کاپیتال او استنتاج می­کنید، در حالی­که وی مسئله ارضی را در آن کتاب مورد بحث قرار نداده و از روسیه سخنی به میان نیاورده است؟" در پاسخ، شاگردان شما- که شاید اندکی زیاده از حد گستاخ هستند- جواب می­دهند: "اگر در باره­ی روسیه بحث می­کرد، همین را می­گفت". پس توجه می­فرمایید که نظر شما در باره­ی این مسئله تا چه اندازه برای ما حائز اهمیت است و چه خدمت بزرگ  برای ما خواهید کرد. اگر افکارتان را در باره­ی سرنوشت احتمالی جماعت روستایی ما و راجع به ضرورت تاریخی عبور از تمام مراحل تولید سرمایه­داری در مورد کلیه ملت­ها روشن سازید.

 من به خود اجازه می­دهم که به نام دوستان خود از شما استدعا کنم که این خدمت را از ما دریغ ندارید. اگر وقت شما اجازه نمی­دهد که اندیشه­های خود را درباره­ی این مسئله به طور کم و بیش مشروح بیان کنید، در حداقل این لطف را بفرمایید که عقاید خود را به صورت نامه­ای تنظیم نمایید و اجازه انتشار آن را در روسیه به من بدهید. درودها و احترامات مرا بپذیرید.

ورا راسولیچ

نشانی من: چاپخانه­ی لهستان- کوچه لوزان- شماره49 ژنو