دفتـــــــــــرهای بیــــــــــدار

بازگشت به صفحه قبل

 

كاپيتاليسم زامبى

كريس هارمن

 برگردان : بهزاد باقري

 

 

يادداشت مترجم: نوشته­اي كه در پيش داريد مصاحبه نشريه كارگران سوسياليست با كريس هارمن (1942-2009)، نظريه­پرداز ماركسيست فقيد و از اعضاي رهبري حزب كارگران سوسياليست بريتانيا، در ژوئن 2009 است. با وجود گذشت بيش از يكسال از تاريخ انجام مصاحبه، موضوعات آن هنوز تازگي دارد؛ بحران اقتصادي ايالات متحده آمريكا با تزريق ميلياردها دلار به بانك­ها و موسسات مالي به صورت موقتي سرهم­بندي شده است، اتحاديه اروپا وارد هولناك­ترين دوره بحران از سال 1929 تاكنون شده است و براي حل اين مشكل همان راه­حل آمريكا را در پيش گرفته است، چشم­انداز سرايت بحران به ديگر قدرت­هاي اقتصادي نوظهور، مانند چين نيز وجود دارد. كريس هارمن با انتشار كتاب "Zombie Capitalism: Global Crisis and Relevence of Marx" در سال 2009 به تحليل بحران سرمايه­داري معاصر و تصديق نظرات ماركس در اينباره پرداخته است.

 

سوسياليست ريويو : كتاب جديد شما درباره بحران اقتصادي "كاپيتاليسم زامبي" نام دارد . مفهوم آن چيست ؟

كريس هارمن: برخي از گزارش­گران رسانه­اي واژه­ی "بانك­هاي زامبي" را براي توضيح وضعيتي به كار گرفته­اند كه در آن سيستم بانكي از كار افتاده است و تاثيرات مضري بر هر آن چيزي كه اطرافش است دارد. يك بانك زامبي، بانكي بي­فايده و بي ارزش است اما بواسطه حمايت دولتي به كار خود ادامه مي­دهد.

من فكر مي­كنم استفاده از اصطلاح "كاپيتاليسم زامبي" براي توصيف سيستم به مثابه­ی يك كل مناسب باشد. كتاب جدید من نگاهي بر اين مسئله مي­اندازد كه چگونه تئوري­هاي كارل ماركس مي­توانند توضيح دهند چرا بحران، ذاتي و مختص سيستم [سرمايه­داري] است.

ماركس به سرمايه­داري به عنوان [نظام] تسلط مرده بر زنده، گذشته بر حال ارجاع مي­دهد. و توضيح مي­دهد كه چگونه فرآورده­هاي كار انسان­ها به سوي تسلط بر زندگي آن­ها و آيندگان­شان پيش مي­رود. كارگران بر اين­كه چه چيزي توليد مي­كنند، چگونه توليد مي­كنند، چقدر توليد مي­كنند و اين­كه چه بر سر كالاهائي مي­آيد كه آن­ها توليد كرده­اند، هيچ كنترلي ندارند. بنابراين توليدات به مثابه­ی چيزي بيگانه و با قدرتي كه [در حقيقت] متعلق به خود كارگران است ظاهر مي­شوند .

كاپيتاليسم زامبي يك اصطلاح مناسب مخصوصا براي استفاده در دوره جاري است. هنگامي كه سرمايه­داري صنعتي 250 سال پيش آغاز گرديد، سيستمي به طور شگفت­آور پويا بود كه تمامي جهان را احاطه كرد. اين سيستم، هميشه بحران را تجربه كرده است. اما از اواسط دهه هفتاد به درون فازي از بحران فرو رفته است كه در آن رونق اقتصادي بيش از پيش با ركود و سقوط عميق در هم تنيده شده­اند.

سرمايه­داران انگيزه­اي ندارند كه تمامي سودشان را براي گسترش توليد سرمايه­گذاري كنند؛ به دليل اين­كه نرخ بازگشت سود حاصل از سرمايه­گذاري پائين آمده است. آن­ها براي حفظ سودشان، مزدهاي كارگران  را كاهش مي­دهند. اين مسئله [هم­چنين] به افزايش قروض و بدهي راه مي­برد. اما [از طرف ديگر] بانك­ها و موسسات مالي مبلغي بيش از آن­چه دوباره مي­توانند بدست بياورند، وام مي­دهند. اين مسئله باعث ايجاد "انقباض اعتباري" [يعني وضعيتي كه در آن به دليل تنگناي اقتصادي وام گرفتن از بانك­ها دشوار مي­شود] دو سال پيش و بحراني كه اكنون در آن هستيم شد.

 

س.ر: چه چيزي باعث ايجاد بحران شد ؟

هارمن: بيش­تر اقتصاددانان بستر اصلي گفتند كه اين فقط مشكلي مربوط به امور مالي است. اما حقيقت قضيه اين نيست. اين بحران، يك مشكل عميق­تر و پايه­اي­تري را در سيستم باز مي­نماياند. ماركس بحران را به مثابه­ی مشخصه اصلي سرمايه­داري بر شمرد.

رقابت، سيستم را به جلو مي­راند، اما چون هر سرمايه­داري تلاش مي­كند كه بيش­ترين حد ممكن از بازار را براي خودش به چنگ آورد، اين خطر همواره وجود دارد كه كل توليدات از آن­چيزي مي­تواند به فروش رود بيش­تر باشد. دو چيز مي­تواند به فائق آمدن بر اين گرايش كمك كند؛ اول اين­كه كارگران مزدهاي­شان را براي خريد بخش مشخصي از كالاهاي توليد شده خرج كنند. دوم اين­كه سرمايه­داران مي­توانند سودهاي­شان را در ايجاد كارخانه­هاي تازه يا خريد كالاهاي واسطه­اي مثل آهن، فولاد، نفت و برق سرمايه­گذاري كنند. اگر هر كدام از اين دو منبع تقاضا سقوط كند، آنگاه اقتصاد مي­تواند به سمت بحران برود. توليد بيش از حد باعث ايجاد فشار بر سيستم مي­شود. اگر كالاها نتوانند به فروش روند آنگاه كارخانجات پول­شان را از دست مي­دهند و كارگران را اخراج مي­كنند. اين مسئله بدين معناست كه كارگران نمي­توانند كالاهائي را كه توسط كارخانه­هاي ديگر توليد شده­اند را بخرند و اين كارخانه­ها نيز كارگران­شان را اخراج مي­كنند و [كل مسئله] به مشكلات عميق­تر منجر مي­شود.

 

س.ر:  در بحران جاري، دولت­ها مبالغ عظيمي پول درون سيستم ريخته­اند. تاثير اين مسئله چه خواهد بود ؟

هارمن: هيچ­كس نمي­داند. هر شركت چندمليتي و بانكي ميزان قرض­شان را پنهان نگه مي­دارند به اين دليل كه نمي­خواهند رقباي­شان بر آن­ها مزيتي به دست آورند. و نيز سرمايه­داران درباره ميزان سودشان مبالغه مي­كنند زيرا مي­خواهند ارزش مبادله سهام شان بالا رود. بنابراين كسي نمي­داند كه ميزان واقعي سود يا ضرر سيستم چقدر است.

دولت­ها تلاش مي­كنند تا به كمك پول چاله بزرگ را پر كنند، اما هيچ كس نمي­داند بزرگي آن چقدر است. از برخي جهات در آينده نزديك آن­ها تلاش مي­كنند تا پول [هزينه شده] را دوباره به دست آورند- اما مي­كوشند تا آن را از مردم عادي بگيرند و نه بانك­داران. در اين موقعيت برخي از دولت­ها موضع بهتري نسبت به بقيه دارند؛ في المثل ايالات متحده آمريكا بزرگ­ترين اقتصاد جهان است و احتمالا مي­تواند لحظه­ی خطير [فرا رسيدن بحران هولناك] را براي مدتي به تعويق بيندازد. اما دولت­هاي اروپاي شرقي مانند لتوني در تنگناي مهلكي هستند. بريتانيا در موقعيتي بينابيني است و هنوز يكي از قدرتمندترين اقتصادهاي جهان است. بسياري از اقتصاددانان متعلق به بستر اصلي دارند مي­گويند كه دولت بريتانيا اجبارا بايد پولي كه به بانك­ها داده است را از طريق افزايش عظيم ماليات­ها يا حمله به خدمات عمومي و يا هر دو دوباره به دست آورد. محافظه­كاران و حزب كارگر در حال چانه زدن حول ميزان كاهش مورد نياز در هزينه­هاي عمومي هستند. حزب كارگر مي­خواهد اين كار را انجام دهد ولي وانمود مي­كند كه چنين اتفاقي نمي­افتد، درحالي­كه محافظه­كاران آشكارا پذيرفته­اند كه اين كاهش­ها را اعمال خواهند كرد.

 

س.ر: آيا بحران اقتصادي تاثيري بر ايدئولوژي نئوليبراليسم، يعني سياست­هاي بازار آزاد كه در طول سي سال اخير بر جهان مسلط بوده داشته است ؟

هارمن: نئوليبراليسم ايدئولوژي­اي است كه در درجه اول براي توجيه حمله به كارگران به كار مي­رود. برخلاف لفاظي عدم دخالت در بازار آزاد، دولت­ها هميشه از بنگاه­هاي بزرگ اقتصادي حمايت كرده­اند. اما اين مسئله هميشه پشت درهاي بسته انجام شده است. تفاوت اين مسئله اين است كه آن­ها امروز اين كار را در روشنائي آشكار روز انجام مي­دهند. اين بدان معناست كه امروز راحت­تر مي­توان استدلال كرد كه بحران زائيده سرمايه­داري است؛ به نسبت بحران دهه هفتاد كه به گردن اتحاديه­هاي كارگري و شيخ­هاي نفتي انداخته مي­شد. امروز بيش­تر مردم مي­توانند مشاهده كنند كه بانك­ها بخش اعظم مشكل بوده­اند.

البته اين بدان معنا نيست كه بحث­هاي ضد سيستم مي­توانند خودبه­خود به پيروزي برسند. هر روز در جرايد دست راستي شاهد حمله به پناه­جويان، كارگران مهاجر و يا مساعده بگيران و وابستگان به كمك­هاي دولتي هستيم. اين عقيده كه "كه روسا و كارگران با هم شريك هستند" هنوز وجود دارد. هدف اين ايده اين است كه بگويد ما همه از دوره رونق اقتصادي بهره برديم بنابراين اكنون همه بايد در دوره ركود اقتصادي رنج ببريم. اين ايده تاثيرات واقعي دارد. اتحاديه خلبانان بريتيش ايرلاينز براي مثال پيشنهاد كاهش مزدها و افزايش ساعات كار براي "كمك" به كمپاني را داده است.

اما مردم عادي هيچ­گاه از دوره­هاي رونق اقتصادي نفعي نمي­برند. بسياري هنوز مجبورند تنها براي گذران زندگي قرض و كمك بگيرند. در تمامي بحران­ها مردم به موضع دفاعي انداخته مي­شوند و مي­توانند اين ايده را بپذيرند كه تمامي ما مسئول هستيم. اما در همين زمان آن­ها مي­توانند از بابت شرايط بدي كه تحت آن زندگي مي­كنند عصباني باشند. سوسياليست­ها بايد استدلال­هاي­شان را عليه سيستم و براي اتحاد كارگران مطرح كنند. كارگران هنگامي كه در مبارزه درگير شده­اند و به صورت آشكاري مي­بينند كه تقسيم طبقاتي در جامعه وجود دارد، به اين بحث­ها بيش­تر توجه مي­كنند. در نتيجه مشكلات سرمايه­داري علاقه به ايده­هاي ماركسيستي احياء خواهد شد، و هم­چنين اقتصاد ماركسيستي در ميان دانشگاهيان دوباره زنده مي­شود. مجلات اقتصادي متعلق به بستر اصلي مثل فاينشال تايمز و اكونوميست مجبور شده­اند از بحث حول پيامبران اقتصاد بازار آزاد به سمت بحث درباره جان مينارد كينز، مدافع دخالت دولت، تغيير جهت دهند. به همان نسبت در طول زمان آن­ها نمي­توانند از بحث حول ماركس طفره بروند. و هر كسي كه بخواهد پویایی سرمايه­داري را بفهمد بايد به ماركس نگاه كند.

 

س.ر : آيا نشانه­هاي از احياء و ترميم اقتصادي وجود دارد ؟

هارمن: در هفته­هاي اخير چندي از مفسرين رسانه­اي اظهار داشته­اند كه اكنون اقتصاد بايد آغاز به ترميم كند. اين مسئله نشان مي­دهد كه آن­ها چيزي نمي­دانند. در طول چهار ماه اخير مبادلات بورس دوباره تقريبا 20 درصد رشد داشته است- [البته] پس از سقوط حدودا پنجاه درصدي. [اوضاع اقتصادي] هنوز با آن­چه كه بود فاصله زيادي دارد. اما اگر شما تلاش كنيد ساده و سريع با شرط­بندي در بازار بورس پول در بياوريد ، مي­توانيد دوباره اين كار را انجام دهيد.

بعضي­ها مي­گويند لحظه تغيير مهم در وضعيت اقتصادي فرا رسيده است. البته منظورشان اين نيست كه ركود پايان يافته است، بل اين­كه اقتصاد به صورت چشم­گيري زوال نمي­يابد. آن­ها نمي­دانند كه پول­هائي كه وسيعا درون سيستم ريخته شد بحران را به حد نهائي­اش خواهد رساند. اگر اقتصاد شروع به ترميم و احياء كند، اثر آن تا چند وقت براي مردم عادي قابل لمس نخواهد بود. [ترميم اقتصادي] فرايندي كند است به اين معنا كه مثلا بيكاري شروع به كاهش مي­كند.

رهبران ما ريشه­هاي بحران را رفع نكرده­اند. اگر هنگامي كه آنفلوآنزا داريد قرص بروفن بخوريد سردردتان براي چند ساعت برطرف مي­شود، اما دوباره برمي­گردد. بنابراين اگر رئيس و روسا از اين بحران خلاص شوند آن­ها پيش زمينه­هاي بحراني حتي عميق­تر را فراهم خواهند آورد.

www.eshterak.info